شعری از حجت الاسلام فرامرز فیاضی
در رثای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
نام او قاسم، شهرتش نیز سلیمانی بود
بود اهل همه جا گر چه که کرمانی بود
ظاهرش گر چه به آرامش دریا می ماند
خود به هر معرکه می رفت چو طوفانی بود
روز و شب بود به دنبال شهادت هر جا
گوئیا این تن خاکیش چو زندانی بود
هیبتش زَهره ی دشمن همگی آب نمود
دلنشینی رخش جلوه ی یزدانی بود
داستان ساخته شدن مسجد گوهر شاد
با نام خدای حی دانا
کز او شده این جهان هویدا
هر ذره ز لطف او شده خلق
کی وصف وی اش توان کند حلق
لطفش به جهان همیشه جاری
فیضش به جهان همیشه ساری
عالم همه مدح او نماید
بی لطف خدا جهان نپاید
هر ذره که هست پست و ناچیز
از رحمت حق بگشته لب ریز
ساعات خوشی بیامده دست
هم می گذرد هر آنچه که هست
در صحن رضا به وادی طوس
چون آمده بودمی به پا بوس